خیره به ساعت روی دیوارم ثانیه ثانیه میشمارم
وقتشه دیگه پیرهن مشکیمو در بیارم بپوشم به تنم
از شب و روز توام با عشقت محاله دل بکنم
عطری که مادر واسم خریده از حرمت میزنم
بازم با وجودی که من رو سیام
منو دعوت کردی بیام که دارم مهمونی میام
ای جان عاشق این سینه زنام
اومدن همه رفیقام جاریه اسمت رو لبام
ابی عبدالله ثارالله ابی عبدالله ثارالله
[ادامه مطلب...]