۲۰
اسفند
بین در و دیوار و مردم چه تفاهم بود
هرکس میومد اینجا دستاش پر هیزم بود
وقتی مادرم افتاده بود تو آتیش
هیچکس نبود آب بریزه رو آتیش
چشمتون روز بد نبینه دیدمش نقش بر زمینه
یک نفر داد میزد تو کوچه دم زدن از علی همینه
بای ذنب قتلت مادر مادر
[ادامه مطلب...]