آوای سوز

 
دریافت

خوش اومدی خرابه یتیم نوازی کردی
مگه خودت نگفتی با گوشواره بر می گردی؟؟
سرتو کی بریده ؟؟ کی موهاتو کشیده؟؟
هیچ دختری باباشو شبیه من اینجوری ندیده
من طاقت درد اسارت ندارم
من طاقت دست جسارت ندارم
بسه دیگه منو ببر که خواب راحت ندارم

بابا حسین بابا حسین بابا حسین

با اشک چشم می گیرم خونای رو لباتو
ضربه ی خیزرون بابا شکسته دندوناتو
غم من بی حسابه ، غم بزم شرابه
اینجا زدن ناموس تو بابا انگاری ثوابه
من طاقت قد خمیده ندارم
من طاقت سر بریده ندارم
من طاقت چوبی که تو دست یزیده ندارم

بابا حسین بابا حسین بابا حسین

کاشکی میشد باباجون سر تو رو بشورم
تو پیشونیت شکست و من شکسته شد غرورم
تو که خیلی عزیزی اشک غصه می ریزی
یک دختر سه ساله نمی دونه معنی کنیزی
من طاقت بازار شام و ندارم
من طاقت اون ازدهام و ندارم
من طاقت حراجیِ گوشواره هامو ندارم

بابا حسین بابا حسین بابا حسین