آوای سوز

دریافت

نیازی مبرم به هیئت دارم
سرم رو هر شب رو تربت دارم
دیگه از دوری آقا شکایت دارم

شکایت دارم که عمری می سوزم و می سازم
پرندم اما هنوزم تو حسرت پروازم
هوامو داری که راحت خودم رو نمی بازم

می دونم دوری از این در یه عمری خرابم کرد
نگاهم کردی خجالت سوزوندم و آبم کرد
خدا تو دنیا من رو با دوری عذابم کرد

منم یک عاصی آقا
ظلمت نفسی آقا

عجب آشوبی تو قلبم دارم
تو رو تا دارم چیو کم دارم
برای توبه هر سال محرم دارم

می دونم هر کی نباشه حسینی خدایی نیست
به غیر از هیئت برای گدای تو جایی نیست
نفس می گیرم تو روضت بیرون که هوایی نیست

یه حسی می گه یه روزی برای تو می میرم
غلام تو میشم میفتم به پای تو می میرم
میام تو گودال اصلاً به جای تو می میرم

منم یک عاصی آقا
ظلمت نفسی آقا