حاج رضا بذری - بار سفر بستم بیام خراسون
بار سفر بستم بیام خراسون
نزدیم شهر قم شدم هراسون
کشتم برادرمو برادر
ببین غم چشامو برادر
کجا بودی که تو دشت غربت
ببینی کربلامو برادر
موندم من از دلواپسی
که تو به دادم میرسی نشد
زهرا شدم مثل علی
بالا سرم باشی ولی نشد
یا حضرت معصومه یا حضرت معصومه
لطفاً به ادامه مطلب بروید...
بار سفر بستم بیام خراسون
نزدیم شهر قم شدم هراسون
کشتم برادرمو برادر
ببین غم چشامو برادر
کجا بودی که تو دشت غربت
ببینی کربلامو برادر
موندم من از دلواپسی
که تو به دادم میرسی نشد
زهرا شدم مثل علی
بالا سرم باشی ولی نشد
یا حضرت معصومه یا حضرت معصومه
رنج سفر رو من با جون خریدم
وقتی که احوال تو رو شنیدم
میخوام بیام کنارت رضا جان
بشم همیشه یارت رضا جان
الهی زود تر از تو بمیرم
نیام سر مزارت رضا جان
کشته منو داغ غمت
چند وقته که ندیدمت داداش
هستم بلا گردون تو
سری بزن به مهمونت داداش
یا حضرت معصومه یا حضرت معصومه
قم احترامم رو نگه میداشتن
نشناختنم اما مایه گذاشتن
مدینه مادرو میشناختن
سیلی به روی ماهش نواختن
آتیش زدن در خونه شونو بعد
از خونه تل ویرونه ساختن
هیشکی نبوده هم دمت
بمیرم از داغ غمت مادر
بی هم سفر رفتی سفر
رفتی به دیدار پدر مادر
یا حضرت معصومه یا حضرت معصومه
- ۹۴/۱۱/۰۶